تنها دیپلماسی یا تغییر حکومت برنامه هسته ای ایران را حل می کند

نشریه آمریکایی نوشت: برنامه هستهای ایران نابود نشده و تنها دیپلماسی یا تغییر حکومت میتواند آن را بهطور پایدار حل کند. از آنجا که تغییر حکومت بعید است، تنها گزینه، بازگشت به گفتوگوست.
به گزارش پارسینه به نقل از همشهری آنلاین، پایگاه نشریه فارن افرز آمریکا اخیرا در گزارشی به این موضوع پرداخت که اگرچه حمله خرداد و تیر امسال اسرائیل به ایران منجر به خسارتهای سنگینی به اصلیترین بخشهای زیرساخت هستهای ایران شد، ولی ایران ظرف یک سال میتواند به برنامه هستهای خود برگردد و تضعیفش، اتفاق پایداری نخواهد بود. این مقاله اگرچه مدعی میشود ایران در ضعیفترین و منزویترین وضعیت خود در ۲ دهه گذشته قرار گرفته است ولی بلافاصله بر این نکته هم تاکید میکند که «اکنون که این غول زمینگیر شده و این وسوسه جدی وجود دارد که ماموریت پایانیافته تلقی شود، ولی چنین برداشتی زودهنگام است: ایران زمین خورده، اما هنوز از میدان بیرون نرفته است.»
بخشهایی از این مقاله را میخوانید:
به ندرت در تاریخ معاصر، یک عملیات نظامی تا این اندازه بلندمدت و پیشاپیش چنین پرسروصدا اطلاعرسانی شده بود؛ همانند حملات اسرائیل و ایالات متحده در ژوئن ۲۰۲۵ به برنامه هستهای ایران. بیش از ۳ دهه است که رهبران تلآویو و واشنگتن درباره فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران هشدارهای صریح دادهاند و ۵ رئیسجمهور آمریکا متعهد شدهاند که مانع دستیابی تهران به آستانه توانمندی سلاح هستهای شوند.
برنامه هستهای ایران در دهه ۱۹۷۰ و در دوران سلطنت پهلوی با هدف انرژی صلحآمیز آغاز شد، هرچند که از همان زمان نگرانیهایی درباره احتمال اشاعه وجود داشت. پس از انقلاب ۱۹۷۹، رهبران جدید ایران آن را نمادی از نفوذ غرب دانستند و بیشتر فعالیتها را متوقف کردند، اما با آغاز جنگ ایران و عراق در ۱۹۸۰ و نیاز به بازدارندگی و انرژی، سرمایهگذاری در زیرساختهای هستهای دوباره جان گرفت.
طی ۴ دهه، جمهوری اسلامی ایران یک برنامه هستهای صنعتی در مقیاس بزرگ شکل داد که بخشی جداییناپذیر از هویت سیاسی و رابطه پرتنش با غرب شد. در دهه ۱۹۹۰، این برنامه بهتدریج به سمت تلاشهای پنهانی برای دستیابی به توان تسلیحاتی گسترش یافت (ادعای خام اندیشکده آمریکایی که درجه اعتبار کلیت مقاله را تحت تاثیر قرار میدهد). حساسیت به خطر حمله ــ با تجربه حمله اسرائیل به رآکتور اوسیراک عراق در ۱۹۸۱ و حمله آمریکا به عراق در ۲۰۰۳ ــ ایران را محتاطتر کرد.
رهبران ایران بارها به فتوای رهبر جمهوری اسلامی ایران علیه سلاحهای کشتار جمعی استناد کردهاند، اما چهرههایی مانند هاشمی رفسنجانی اعتراف کردهاند (مستند فارن افرز درباره مرحوم علیاکبر هاشمی رفسنجانی مشخص نیست) که همواره گزینه هستهای را در ذهن داشتهاند. پس از درگیری مستقیم ایران و اسرائیل در ۲۰۲۴، حتی مقامهای عملگراتر نیز احتمال تغییر دکترین هستهای و حرکت به سمت سلاح را علنا مطرح کردند.
حملات ژوئن ۲۰۲۵ میل و انگیزه ایران برای داشتن «بیمهنامه اتمی» را تقویت کرد. اگرچه زیرساختها و دانشمندان کلیدی آسیب جدی دیدند، اما برخی ذخایر اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای نصبنشده احتمالا سالم ماندهاند. برخی کارشناسان معتقدند که ایران میتواند ظرف چند سال برنامه را بازسازی کند و حتی در صورت تمرکز همهجانبه، ظرف یک سال به آستانه تسلیحاتی برسد.
در پی این حملات، مجلس ایران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را متوقف کرد و با خروج بازرسان، هیچ نظارت مستقلی باقی نمانده است. پیشتر احتیاط و شفافیت به بقای برنامه کمک میکرد، اما اکنون به نظر میرسد تهران ریسک بیشتری خواهد پذیرفت و برنامه را پنهانیتر دنبال خواهد کرد.
رویکرد ایران به برنامه هستهای بهشدت متاثر از سیاست داخلی است. رسانههای دولتی پایان جنگ ۱۲ روزه را پیروزی جلوه دادند.
حملات اسرائیل و آمریکا حس ملیگرایی و انسجام در جامعه ایران را تقویت کرد. حتی برخی منتقدان حکومت نیز در برابر تهدید خارجی در کنار کشور ایستادند.
حمله به زندان اوین ــ که شاید با هدف دلگرم کردن مخالفان انجام شد ــ برعکس موجب خشم عمومی شد، زیرا خانواده و وکلای زندانیان نیز قربانی شدند. رهبران جمهوری اسلامی از این واکنش اجتماعی دلگرم شدند و آن را نشانه وحدت ملی دانستند. همزمان، گمانهزنیها درباره سلامت رهبر جمهوری اسلامی و جانشینی او شدت گرفت، اما حاکمیت تلاش کرد با نمایش همبستگی میان ساختار روحانی و نظامی پیام دهد که نظام همچنان پابرجاست.
برای اسرائیل، تضعیف ایران بزرگترین دستاورد در برابر دشمنی سرسخت بود و جایگاه سیاسی نتانیاهو را تقویت کرد (هرچند در مقابل، ایده بلندمدتی برای ترک این مناقشه و تخاصم با ایران در این مقاله ارائه نمیشود). اما رهبران اسرائیل تردیدی درباره نابودی کامل برنامه هستهای ایران ندارند و آمادهاند کمپین «چمنزنی» دائمی را برای تضعیف مداوم آن دنبال کنند (که البته ایران هم برای پاسخگویی دوباره مکررا هشدار میدهد). این امر با محدودیتهایی چون هزینههای دفاع موشکی و کمبود منابع مواجه است، بهویژه در حالی که آمریکا تمایلی به درگیری طولانی ندارد و تمرکز خود را بر مهار چین در آسیا گذاشته است.
کشورهای خلیج فارس نیز از بیثباتی مداوم نگراناند. آنها ترجیح میدهند ایران را به نظم منطقهای وارد کنند تا اینکه منزویاش کنند. حمله نمایشی ایران (ادعای پایگاه فارن افرز) به پایگاه آمریکا در قطر، هرچند کماثر بود، اما یادآور خطرات ایران منزوی و خشمگین برای همسایگانش شد. در همین حال، ادامه جنگ غزه و اقدامات اسرائیل در سوریه بر تنشها افزود و حتی میتواند رقیب تازهای میان اسرائیل و ترکیه بیافریند.
تضعیف ایران اگرچه یک چالش دیرینه را حل کرده، اما خطرات تازهای برای ثبات منطقه آفریده است. ترامپ موفقیت عملیات و خروج سریع از جنگ ایران را دستاوردی برای سیاست ضد مداخلهگرانه خود معرفی کرد. با این حال، برنامه هستهای ایران نابود نشده و تنها دیپلماسی یا تغییر حکومت میتواند آن را بهطور پایدار حل کند. از آنجا که تغییر حکومت بعید است، تنها گزینه، بازگشت به گفتوگوست.
اروپا میتواند با فعالسازی سازوکار بازگشت تحریمهای سازمان ملل نقش ایفا کند، هرچند کارایی این ابزار محدود خواهد بود. در نهایت، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای نیازمند (چیزی) بیش از حملات نظامی است. تنها دیپلماسی میتواند مسیر شفافیت و کنترل را باز نگه دارد و از ورود منطقه به چرخه خطرناک اشاعه هستهای جلوگیری کند.
ارسال نظر